بنام خداوند بخشنده و متکبر ومهربان و منتقم
بیاد دارم از دوران جوانی حدیثی به این مضمون که : با اعمال و رفتارتان اشاعه دین کنید و عمل را بر گفتار مقدم دارید که اثرش به مراتب فزونی دارد بر کلامی خشک و خالی
بعد از چند سال ،اکنون مصادیقی ازین نوع توسعه دین محوری و مسلم گری در میان دوستان دور و بری مسئول دیده ام که برای خویش نیز لذت بخش بوده و حیفم آمد ناشنیدنی هایی اینچنین و نادیدنی های گرانبهای از شهدای زنده ی تاریخ مان بازگو نکنم
مدیرانی را دیدم که سرلوحشان سادگی و محبت و مهر ورزی به مردم بود
خواب و خوراکشان مثل بقیه مردمان بود و بلکه دیرتر و شاید کمتر
از تجمل به دور بوده و برای همه حقی قایل بودند و زندگی را به معنای کلمه اسلامی می خواهند
خواسته هایشان دینی است و هر آنچه بلدند عمل می کنند
این مهم است که تمام عرفان ،عمل کردن به علمتان است ؛ فرموده حضرت آیه الله بهجت عارف زمانه
و خدا نیز قول و وعده هایی در کتاب شریفش بر این مبنا داده است :
وَیَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَمَنْ هُوَ کَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ
و اى قوم من شما بر حسب امکانات خود عمل کنید من [نیز] عمل مىکنم به زودى خواهید دانست که عذاب رسواکننده بر چه کسى فرود مىآید و دروغگو کیست و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم سوره
مبارکه هود ?93?
اگر در لابلای کسانی که امروز به جور زمانه مجبور به حفاظت و رفت و آمد های ویژه شده اند باشی ،
میبینی ازینکه بعضا در رفت و آمدشان با این مردم پر ز مهنت و سراسر عزت مشکل دارند ، تا می توانند از تشریفات
فراریند و حکومت را پله ای می پندارند ولی پله ای برای تحقق بیشتر حق عبودیت نه رسیدن به نفسانیت
چنان خضوع می کنند که مردمان حاکمان سابق را دیده باور نیاید
من بدین سن کسانی دیدم که به یاد شهدا و یارانشان در جبهه و جنگ ،جز به خدمت بدون منت فکر نمی کردند
واقعیت مسلمانی را در ایشان دیدم
هر آنچه داشتند عملی می کنند و از خواب و خوراک و زندگی شخصیشان گذشتند و همه چیز را برای نوکری مردم
گذاشتند و گذشتند
چون میزان را دیده اند به چشمان خویش ، چون حس کرده اند لحظه های حسابرسی در میادین نبرد علیه باطل را
چون شیطان درون رو می خواهند خفه کنند و زندگی را فقط به یاد اله می خواهند
آنگاه که خداوند می فرماید :
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ
و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مىنهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمىبیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم
سوره مبارکه الأنبیاء ?47?
من مدیری را دیدم که بیشترین امکانات منطقه ای را در اختیار داشت و کاخ هایی را کلید داری می کرد از دوران سابق
که من و تو امروز ببینیم نفسمان هوس حضور لحظه ای در این کاخ ها می کند
ولی وقتی جای خوابش و استراحتش را دیدم ،آهی از نهادم کشیدیم و به حالش غبطه خوردم
جایش در میان آن همه سوئیت و کاخ مجلل ، کانسکی بود و بس
این پایین ترین مکانی بود که برای اسکان پرسنل رده سه در نظر گرفته شده بود و خود رییس نیز در میان ایشان بود
اما در خواب چنین فریاد تنهاییش رو به یاد می آورم که استغاثه تنهاییش در درگاه حق دیدنی شده بود
مدیرانش هم از جنس بلور هستند و شکستی ،فلذا همگان در سطوح خویش جاگیر شده و از خانه های مناسب و اسکانی
و اطعامی متناسب بر خورداند
ولی این مرد شکسته شده جنگ است و نفسش را در مسیر رسیدن به خدمت توانسته سر ببرد
تنها کلامش خدمت و فکر همت و زندگیش رسیدن به تعالی بود
خدایش شهادت عنایتش کند
ای کاش میشد چن تایی ازین مدیران را در لایه های مدیران ملی دید تا دل به آبادانی خوش داشت
ای کاش می شد همه بر مسلک خادم جمهور دید و لقب خویش را نوکری می دانستند
کجایند مردان بی ادعا
کجا مردان قدم بر داشته در راه شهدا به عمل
خدایا ما را در زمره مردان نیک روزگارت در راه خدمت به مردمان مسلمان پایدار دار و منتهی به شهادت بدار
الهی امین یا رب العالمین