یک استراتژی
جنگ جنگ جنگ
برخی توهم جنگ دارند
برخی نیز توهم صلح دارند
برخی نیز بین خوف و رجاء هستند
عقیده اول نشات گرفته از صف آرایی نظام کفر جهانی در برابر نظام حق الهی می باشد ، این نوع اندیشه در برابری این دو از ابتدای خلقت و اوج آن را در روز عاشورا بوده و بعدش هم کل یوم عاشورا و کل ارض کرببلا و هیچ گاه شیعه روز خوش صلح و امنیت به چشم نخواهد دید تا قیام منتظر در آخر الزمان
دوم دسته نیز خیلی خوش خیالند و همیشه در کمال گفتمان بسر می برند و اهل سازش ، این ها همیشه قایل به صلح امام حسن هستند و به اشتباه رد تاریخی را در برنامه هاشان بکار می برند و در تطبیق شرایط مغلطه می نمایند و هی استدلال های جالب ناکی از خویش به برون می دهند.
دسته سوم : نیز همان دسته ای هستند که در دروازه های مختلف تاریخ سیری و تطوری داشته اند و اکنون به جمع بندی خاصی رسیده اند فلذا قایل به مرحله گذار هستند و همیشه اماده رزم هستند ، اینان در درجه دوم از اولویت قرار می گیرند
اما نظر بنده بر این است که شیعه هیچ وقت بدون دشمن نبوده است ، زیرا مبنایش حق است و ظلم همیشه در کمین بوده
امروز روز جنگ است
دیروز روز جنگ بود
امروز جنگ نرم
دیروز جنگ سخت
عقل دشمن تکامل یافته است و ابزار زور وار خشونت بار را کنار گذارده و رو به سوی خوشی های کاذب جامعه پسند آورده است
حال شرایط جنگی اقتضای خاصی دارد
گردان ها و مراکز صف در ذیل مراکز ستادی فعالیت می کنند
یک راست می روم سر اصل مطلبی که میخواهم بیان کنم :
در جنگ یک فرمانده عملیات و یا فرمانده گردان در عین حالی که مطیع هست ، دارای اختیارات و قدرت فرماندهی هم هست
اگر گردانش در عملیاتی وظیفه خنثی سازی و معبر درست کردن داشته باشد ، و لو راه را گم کند و نتواند به فرماندهی دسترسی داشته باشد خود فرمانده مستقلا دستور می دهد و همگی اطاعت می کنند و بعدا هم اگر اشکالی در برنامه پیش اید کسی متعرض او نمی شود
چون اینجا نظام الوهیت و بندگی است و هر کسی فعلی انجام دهد در راستای عبودیت بوده و خیر مد نظر بوده فلذا خیرش به اشتباه هم اگر رود او منجز از عقاب است
حال بر گردیم در زمان جنگ نرم و شرایط کنونی کشور
در وضعیتی هستیم که باید مراکز ستادی ما به طراحی و برنامه ریزی کلان بپردازند و به ترسیم اینده فکر کنند ولی در عین حال می بینیم که مدیران کلان بخش های دولتی به جای تعیین شاخصه و مدل های مدیریتی به عملیات مصداقی و تعیین مصادیق می پردازند و مدیران میانی نیز هیچ حقی در تصمیم گیری ندارند و تمام تصمیم گیری های حوزه های کشور در محافل خاصی صورت می گیرد
این مساوی است با عدم اعتماد به مدیران میانی که فرماندهان صف و گردان های عملیات می باشند و النتیجه هم میشود که بسیاری از مسایل کشور بر روی زمین تصمیم گیری می ماند و سرعت عملکرد ها کند می شود و از طرفی مصداقی عمل کردن خیانتی است به مملکت و مردم و رهبری ...
آنچه بنده در حوزه ای تی و فناوری اطلاعات و چند رسانه ای ها در این دولت شاهد بوده ام حاکی از آن است که بسیاری از تصمیم های کلان را یک شخص خاص می گیرد و صحنه گردانی می نماید و از کاه موخ ساخته و کاخ را کوخی تبدیل می نماید به یک نقض کوچ
زیبنده نیست که کسی را مدیر سازیم و به وی اختیارات ندهیم و به نوعی می توان چنین گفت که اگر شخص مدیر لیاقت دارد پس چرا به وی قدرت و ضمانت اجرایی و حمایت مادی و معنوی صورت نمی گیرد و اگر شایسته نیست پس چرا مدیر است و در هر دو صورت خیانت است و بس
بیاییم یاد بگیریم که اینجا زمان جنگ است و جوان های 19 ساله ما نیز می توانند فرمانده گردان شوند و جوانی به قد و قواره حسن باقری 21 ساله هم فرمانده عملیات جنوب ، چرا باور نداریم که جامعه ما پر از سردار است؟ مگر نبودند پدران همینان که این کشور را نگه داشتند؟ چه شده است که امروز دست به گردن شده اید و فکر می کنید جایتان تنگ می شود؟ چرا تنگ نظری می کنید؟ هی می آیید می گویید مشاور؟
مشاور باید دارای تجربه باشد و تجربه در نزد پیشکسوتان است و جوانان را یاد گیری لازم است
بهتر است بگوییم مدیران جوان ،چون مدیریت درون مایه جوانی می خواهد و مشاوره را بزرگی و عمری به آسیاب خانه سفید نمودن موی
حوزه های عملیاتی و مقاطع حساس را بیاییم در یابیم و هر چه سریعتر عملیات کنیم! اما چه کنیم که درم داران عالم را کرم نیست
کرم داران عالم را درم نیست
اینجا بنده می گم عقل داران عالم را حمایت نیست
مسئولین را ........................ به جز اندک نفراتی ندیدم که با تمام وجود جهادی کار کنند ، البته متاسفانه اطراف این عزیزان نیز آنقدر پشه شیرینی خور دیدم که حال آدمی را به هم می زنند ولیکن جنگ سینه خیز رفتن در میان زباله ها هم داشته و دارد
باید رفت و گذشت و رسید و گذشت